نويسنده: دکتر ارسيا تقوا




 

شايعه در هر جامعه اي امکان نضج گيري دارد. اما هر شايعه اي در هر زماني انتشار نمي يابد. پيدايش شايعه به دو عامل بستگي دارد: 1- زمان و شرايط معين 2- امکان زايش.
شايعه هاي خاص و نه هر شايعه اي بسته به موقعيت ها و شرايط موجود در هر جامعه، امکان رشد و نمو متفاوتي دارند. در زمان هاي جنگ يا رخدادهاي ناگهاني مثل سيل، زلزله، آشوب هاي اجتماعي، فقر، بي کاري، شکست، بحران هاي اقتصادي که اضطراب حکم فرمايي مي کند، شايعه ها بيشتر مي شوند. برخي دليل آن را تشنه تر بودن مردم نسبت به اخبار مي دانند و مي گويند چون در اين حالت ها مردم مدام منتظر شنيدن و يا بهتر بگوييم نيازمند اخبار تازه اي هستند، شايعه ها نيز بيشتر مي تازند. در اين حالت آستانه ي باورپذيري مردم نسبت به شايعه ها نيز کمتر مي شود. يعني حتي اخباري را که در شرايط معمول جدي نمي گرفتند و به آن مي خنديدند، اين بار جدي مي گيرند. در دهه ي 70 ميلادي و در زماني که جنگ سرد ميان دو ابر قدرت آمريکا و شوروي سابق اوج گرفته بود شايعه اي در آمريکا پيچيد که شوروي ها اين امکان را دارند که مسير شهاب سنگ هاي عظيم الجثه را به سمت آمريکا منحرف کنند!
به علاوه، در اين شرايط سکوت يا کم گويي منابع خبري رسمي امکان توجه بيشتر به منابع غيررسمي و بالطبع شايعه ها را بيشتر مي کند. در اين حالت هر خبري آمادگي بالقوه را براي تبديل شدن به شايعه دارد، و چيزي
نيز براي خنثي کردن يا مقابله با آن وجود ندارد.
درست است که در شرايط خاص اجتماعي امکان بروز شايعه ها بيشتر است، اما هر شايعه اي در اين شرايط امکان به وجود آمدن ندارد. نيازهاي روان شناختي مردم در هر برهه فرق مي کند. در شرايط تنگناي اقتصادي شايعه هايي چون اختلاس، زمين خواري، رانت خواري، انتقال حساب ها به خارج از کشور و افراد مصون از بازخواست هاي اقتصادي بيشتر مي شود. و در موقعيت هايي که ناامني در اجتماع زياد مي شود داستان هايي مثل تجاوز، قتل، کودک ربايي، ناامني در شهرها و سرحدات مرزي را بيشتر مي شنويم يا بهتر بگوييم، دنبال مي کنيم.
از نشر شيبوتاني شايعه ها زماني شکل مي گيرند که مردم سعي کنند براي رخدادهايي که به نظر آن ها قابل تبيين نيستند، توضيحي بيابند.
بسياري از انديشمندان کوشيده اند فرمولي بيابند تا شرايطي را که شايعه ها بيشترين شانس پيدايش را دارند، به بهترين نحو توصيف کند. بنا بر يکي از پذيرفته ترين ديدگاه ها شايعه زماني بيشترين فرصت پيدايش را دارد که از حاصل ضرب دو عامل ابهام و اهميت موضوع بالاترين نمره را اخذ کند.
ابهام در موضوع يا خبر، تعابير و تفاسير متعددي را به همراه مي آورد. به شکل معمول، افکار عمومي بي خبري را دوست ندارد. کنجکاوي ذاتي شنونده براي پر کردن ميان لايه هاي ناقص شنيده ها او را به تکاپو مي اندازد. او در جست و جوي حقيقت به سلسله اقداماتي دست مي زند تا ابهام موضوع را براي خود روشن سازد. اين فرايند
حقيقت يابي ممکن است به شايعه سازي ختم شود. کمترين فايده ي شايعه سازي شايد آن آرامش خيالي باشد که به گمان نيل به واقعيت و رفع ابهام به فرد دست مي دهد.
هر ابهامي امکان توليد شايعه را ندارد مگر آن که براي شنوندگانش حائز اهميت باشد. علل انقراض نسل دايناسورها هنوز در هاله اي از ابهام قرار دارد اما مردم کمتر به آن توجهي نشان مي دهند، شايد به اين دليل که برايشان اهميت کمي دارد. چيزي که حايز اهميت نباشد هر چند هم که راز آلود باشد توجهي را به خود جلب نمي کند.
گر چه ميزان اهميت هر موضوع براي هر فرد در هر موقعيت و شرايطي با ديگر افراد متفاوت است اما به نظر مي رسد که موضوعاتي مشترک دغدغه هايي جمعي باشند. يعني براي يک محله، شهر، کشور و يا تمام ساکنان زمين مهم مي شوند. اخباري که امروزه از روند گرم شدن تدريجي زمين به گوش مي رسد براي بسياري از مردم کشورهاي مختلف، فارغ از هر نژاد و قومي مهم است.
چندي پيش يک شبکه ي خبري اعلام کرد: « دانشمندان نسبت به شيوع نوعي آنفلوآنزاي مرگ بار در جهان هشدار دادند. » اين خبر هر دو عامل ابهام و اهميت را در خود دارد. مهم است چون درباره ي بيماري شايع و مرگ باري مي گويد. مبهم است چون نمي دانيم منظور از جهان کجاست. آيا جامعه ي ما را نيز شامل مي شود؟ آيا اين سرماخوردگي من که يک
هفته طول کشيده از همان نوع بيماري خطرناک است؟ اين خبر به طور بالقوه احتمال شايعه شدن را دارد. به شرطي که شرايط گسترش را نيز داشته باشد.
ديگر انديشمندان علاوه بر دو عالم ابهام و اهميت موضوع، بر نقش عامل ديگر نيز در پيدايش شايعه تأکيد دارند. اضطراب فردي زمينه ي دامن زدن به هر شايعه اي هر چند بي اهميت را فراهم مي آورد. برررسي ها نشان داده که هر چه سطح اضطراب بيشتر باشد روند انتقال شايعه ها سريع تر مي شود. عامل ديگر وجود زود باوري و ساده لوحي است. افرادي که آستانه ي پذيرش شان در مقابل اخبار جديد پايين تر است بي آن که خبر را تجزيه و تحليل کنند، زودتر از بقيه تحت تأثير آن قرار مي گيرند.

موضوعات شايعه

شايعه را نخست مي پذيرند بعد درباره ي آن فکر مي کنند!
شايعه مي تواند هر موضوعي که قابليت خبر شدن را دارد، در بر بگيرد. جنگ، سيل، فاجعه ها، افزايش قيمت ها، روابط سياسي، موضوعات اقتصادي، روابط اخلاقي مشاهير هنري، ورزشي و سياسي، اقليت هاي قومي و نژادي و شيوع بيماري ها از موضوعات مورد علاقه ي شايعه سازان است.
طبيعي است بسته به نيازها و انگيزه هاي پديدآورنده و شرايط فرهنگي و اجتماعي هر کشور تفاوت هايي ميان قالب شايعه وجود داشته باشد. با اين حال به نظر مي رسد انگيزه و رنگ مايه ي دروني شايعه ها در بيشتر اوقات موضوعات مشترکي را دنبال مي کند. به علاوه، در هر جامعه متناسب با موقعيت ها و دوران شايعه هايي برگرفته از دغدغه هاي افکار عمومي بيشتر مورد توجه قرار مي گيرند. ترس از ناامني و فجايع در ايام جنگ بيشتر مي شود و به طور طبيعي شايعه هايي که اين درونمايه را دنبال مي کنند از اقبال بيشتري نيز برخوردار خواهند بود.
شايد از معروف ترين شايعه هايي که طي چند سال اخير در ايران رواج داشته بتوان موارد زير را برشمرد: شايعه ي تصوير امام خميني در ماه، بمباران تأسيسات هسته اي توسط دشمن، زلزله در شهرهاي مختلف از جمله در تهران، دارايي هاي بي شمار سران مملکت.
در سال 1385 تيم پرطرفدار استقلال به دليل دير اعلام کردن
اسامي بازيکنانش به AFC ( کنفدراسيون فوتبال آسيا ) از حضور در بازي هاي جام باشگاه هاي آسيا محروم گرديد. به رغم اعلام صريح محروميت استقلال توسط فيفا و کنفدراسيون فوتبال آسيا باز بسياري شايعه بخشيده شدن تيم محبوب شان را تا مدت ها بعد از آغاز مسابقات اين جا و آن جا دنبال مي کردند.
مسائل مربوط به هنرپيشگان و ورزشکاران به خصوص فوتباليستها در ايران از موضوعات هميشه مطرح شايعه سازان بوده اند. در سال 1386 شايعه هاي بسياري در اين خصوص در رسانه ها در گرفت. شايعه هايي از جمله آزادي يا اعدام قريب الوقوع قاتل همسر فوتباليست معروف، فوت خواننده ي شهير به دليل افراط در مصرف مواد مخدر. به طور مرسوم پس از فوت يا بستري شدن هنرپيشه يا ورزشکاري معروف هميشه شايعه ي زياده روي در مصرف مواد مخدر هم در مي گيرد. شايد اين تلقي از آن جا نشئت مي گيرد که طرفدار حاضر نيست مرگ و بيماري قهرمان محبوبش را به شکل طبيعي بپذيرد و لذا چيزي کاملاً بيروني را پيدا مي کند که آن را عامل آسيب رساننده معرفي کند.
سال گذشته شايعه هاي زيادي با موضوع ممنوع الفعاليت و ممنوع التصوير شدن مشاهير انتشار يافت، مثل شايعه ي ممنوع التصوير شدن مجري تلويزيوني به دليل توهين به مقام نظامي که حتي داستانهايي از کتک خوردن و بازداشت وي نيز به کرّات شنيده شد. و يا ممنوع الفعاليت شدن مهران مديري به دليل گذشتن از خط قرمزها
در برنامه هاي تلويزيوني ) اين که چه کسي مرز اين خط هاي قرمز را تعيين کرده، بماند! آيا به صرف نشان دادن فساد يک فرد، شيرازه ي سازمان متبوع وي نيز به خطر مي افتد!؟ به نظر مي رسد که اين ديدگاه در افکار عمومي طرفداران زيادي داشته باشد. ( جلوگيري از ادامه ي فعاليت گوينده و مجري ورزشي سرشناس، عادل فردوسي پور به خاطر جنجال سازي هايش در برنامه ي 90، ممنوع الفعاليت شدن بهرام رادان به دليل توهين به سيمرغ جشنواره ي فجر و محمدرضا فروتن به دليل نزاع پشت صحنه ي فيلم!! )
در بررسي روند شکل گيري شايعه ها خواهيم ديد که شايعه ها يا کاملاً فارغ از واقعيت اند يا گوشه اي از آن را گرفته و سپس داستان خود را بر آن مبنا به پيش مي برند. اما در ادامه، شايعه به فکر نزديک شدن هر چه بيشتر به واقعيت نيست بلکه مي خواهد داستاني شود که تا حد امکان باورپذير باشد و جماعت بيشتري را به خود مشغول بدارد. توجه به مثال هاي عنوان شده ي فوق نکاتي را به ذهن مي آورد:
- اين خبرها مهم و جالب توجه اند و به راحتي نقل محفل مي شوند.
- کوتاه و ساده، اما مشخص اند.
- هزينه ي تکثير آن ها اندک و هزينه ي مقابله شان زياد است.
- بوي تازگي مي دهند و به روز هستند.
- بازتاب غير قابل پيش بيني دارند.
- به اندازه ي کافي واضح و بدون پيچيدگي اند، گويي کسي براي به وجود آوردن آن ها نقشه نکشيده است.
- پوششي دارند که به رغم مضحک به نظر رسيدن راحت نمي توان آن ها را رد کرد.
- ميل به دانستن بيشتر و اخبار تکميلي را با خود به همراه دارند.
- به رغم برانگيختن ميل به دانستن بيشتر خود را محتاج مدارک، مستندات و شواهد علمي نمي بينند.
- سعي مي کنند حين انتشار بار عاطفي زيادي با خود نداشته باشند و خنثي به نظر برسند، طوري که شنونده براي پذيرش آنها خود را تحت فشار احساس نکند.
- در پشت آن ها مي توان رگه هايي از اميدها، آرزوها، نگراني ها و گاه احساسات منفي را ديد.
- کسي دليلي نمي بيند بابت نقل اين اخبار احساس شرم يا گناهي داشته باشد.
منبع مقاله :
آتش پور، سيد حميد؛ (1388)، اعتياد به کار( روان شناسي معتادين به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول